من در حدی نیستم که بیام فلسفه تسبیحات حضرت زهرا رو تبیین کنم. یا حتی گوشهایش رو بگم.
ولی خب وبلاگ است و و امکان انتشار ایدهها، فکرها.
راستش را بخواهید از «الله اکبر» استفاده میکردم که بگویم هر چیزی که برایم اتفاق افتاده بزرگ نیست، خدا بزرگتر است. «الحمدلله» هم فرصت شکر خدا و فکر کردن به داشتههایم و خوشحالی و شادی.
ولی «سبحانالله»؟ تا مدتها همین طوری میگفتم. بعدها فکر کردم که یک نوع تعریف است، یک نوع ابراز محبت. نعوذبالله از تشبیه، ولی نیست آدم به یک خانمی ابراز علاقه میکند میگوید زیبایی، من هم که خب خانمی نداشتم(: موقع سبحانالله گفتن فکر میکردم که دارم تعریف میکنم، تعریف از نوع ابراز محبت، این که پاک و منزهی خدا. خوبی خدا.
بعد فهمیدم که آدم وقتی عاشق میشود جز خوبی معشوقه چیزی نمیبیند. عیبهایش را نمیبیند. گفتم شاید «سبحانالله» هم میتواند نقطهای باشد برای ایجاد محبت، علاقه به خدا. این که پاک پاک است و منزه است و هیچ ایرادی ندارد. هیچ. گفتم که شاید این طوری بشود عشق را تجربه کرد.
- ۱ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۵۱