اوره

اوره/اورک به معنای دل/قلب در ترکی است. orah در انگلیسی معنای گردو می‌دهد که شکلی شبیه به مغز دارد.

اوره

اوره/اورک به معنای دل/قلب در ترکی است. orah در انگلیسی معنای گردو می‌دهد که شکلی شبیه به مغز دارد.

تعدادی سال پیش حضرت زینب، که سلام بر او باد، به دنیا آمد. ماه‌های قمری با آن چرخششان آمدند و رفتند و در همان روز من هم به دنیا آمدم. ولی خب چون در فرهنگی که مادرم در آن حامله بود زینب اسمی برا جنسیت مونث است، اسمم را سعید گذاشتند(:

من زینب بودن را دوست دارم. زینب بودن سخت است. (شاید) دیده‌ای می‌خواهد که چیزی جز زیبایی نبیند. چیزی جز خدا نبیند و خدا همه زیبایی‌ست. 

صاحب من و صاحب حضرت زینب یکی است. همان تنها خدا. تنها خدایی که بر همه چیز احاطه دارد. سبحان الله. خدایی که زیباست، زیباتر از همه دختران زیباروی این جهان و جهان‌هایی که می‌توانست باشد. زیباتر از تمام معشوقه‌هایی که می‌توانستند به دنیا بیایند. زیباتر از همه انحناها. زیباتر از همه‌ی بوهای خوب. زیباتر از همه‌ی لذت‌هایی که آدم فرصت درکش را پیدا می‌کند.

اگر برادر آدم را با سر بریدن و سنگ پرتاب کردن و اسب دواندن روی جسدش از این مرحله راهی کنند، خدا که تغییری نکرده. زیبایی دنیا هم همان است. شاید آدم گریه‌اش بگیرد، شاید که دلش، لحظه‌ای، بخواهد که کاش این طور نمی‌شد ولی خب هر چیزی که ببیند و اتفاق بیفتد، وجهه‌ای از همان زیبایی است. این بار این طوری ظهور کرده. 

در ذهن من زیبایی با آرامش هم‌اتاق است. ذهنی که دور از آرامش زیبایی را هم درک می‌کند، ذهن نیرومندتری است. احساساتش دیدش را مختل نمی‌کند. در محدوده‌ی اوج اتفاقی که می‌تواند برای یک زن بیفتد، این که هنوز بداند فقط زیبایی می‌بیند، چیز عظیمی است. زیبایی در همچنین ذهنی از جنس حس نیست. از جنس منطق است؟ شاید بیشتر. از جنس درک. درکی که ما اصطلاح فهمیدن با پوست و استخوان را در موردش داریم. درکی که فراموشی و تغییر در آن معنی نشده. 

دوست دارم که روز تولدم با روز تولد زیبنب(س) یکی است. حتی اگر قمری باشد. بیشتر از این‌که با ولفگانگ یا نوبل و نتانیاهو  هم‌روزتولدم.

[اخطار: این نوشته اطلاعات خاصی به اطلاعاتتان اضافه نمی‌کند و اگر کارتون را ندیده باشید ممکن است مبهم به نظرتان بیاید. انسجام پست‌های جدی‌تر را ندارد.]

Big Hero 6 یکی از انیمیشن‌های مطرح کمپانی دیزنی در سال ۲۰۱۴ بود. به نظرم متوسط یا کمی بالاتر از متوسط بود. پیام خاصی نداشت، ولی جوش دلنشین بود. چند سوراخ در داستان انیمیشن بود که نمی‌فهمم در کار دیزنی چرا باید این‌ها باشد!؟

موضوع فیلم داستان یک پسربچه نابغه سازنده روبات است که از روباتی که ساخته سو‌استفاده می‌شود و او با ساختن روبات‌های جدید و همراهی دوستانش به جنگ خلافکار داستان می‌رود. [از این به بعد قسمت‌های بیشتری از داستان لو می‌رود]. اما داستان این که بدمن فیلم چطور به این‌جا رسیده روان و محکم نیست. بدمن فیلم را در صحنه‌های اول همان پیر دانای خوب می‌بینیم که به علم کمک کرده و افراد نیک زیردستش کار می‌کنند و به او اعتماد دارند و برای نجات او خودشان را به خطر می‌اندازند.

اما این فرد نیک چطور تبدیل می‌شود به بدمن؟ یک‌هویی! در چند ثانیه می‌فهمیم که او یک فرد خودخواه بود و در یک آزمایش علمی دخترش را از دست می‌دهد و در نتیجه از مسئول اصلی آزمایش کینه به دل می‌گیرد.

از طرفی پسر مخترع می‌آید تا در نمایشگاه اختراعات، اختراعش را نمایش دهد. نمایشگاه آتش می‌گیرد و بدمن داستان با استفاده از اختراع پسرک جان خودش را نجات می‌دهد و بعد با گسترش اختراع سعی می‌کند انتقامش را از مسئول آزمایش بگیرد.

اما سوراخ‌های داستان کجاست؟

نمی‌فهمیم که نمایشگاه چطور آتش می‌گیرد. روند تبدیل شدن آن مرد نیک به بدمن داستان را نمی‌بینیم. آن مرد که خودش دانشمند بوده حتما قبل از دیدن اختراع هم  خودش توانایی انتقام گرفتن را داشته و نمی‌فهمیم که اختراع پسرک چرا باعث کل قضیه داستان می‌شود؟

کل قضیه از دست رفتن دختر آن مرد و نجات دادن آخرش و انجام آزمایش هم خیلی سطحی است. اگر صرفا با وارد شدن به پرتال زمان می‌شد دختر را برگرداند، چرا مسئولان آزمایش خودشان این کار را انجام ندادند؟ چرا خود پدر دانشمند سعی نکرد؟

نحوه انتقام گرفتن هم سطحی است. اهمیت ساختمانی که افتتاح می‌شود در چیست که خراب کردنش این قدر مهم است؟ و ....

البته اشکالات بسیار دیگری هم می‌توان گرفت. ولی خب برای داستان یک انیمیشین دقت زیاد در جزئیات لازم نیست و همین سوالات کلی اگر جواب داده می‌شد(که به نظرم با ۱۰ دقیقه بیشتر همه‌شان را می‌شد جواب داد) با یک انمیشین جذاب‌تر و منسجم‌تر روبه‌رو بودیم. با این حال من هنوز Big Hero 6  را به طرفداران کارتون‌ها(انمیشین‌ها) توصیه می‌کنم، البته اگر طرفدار سخت‌گیری نیستند و هر سال بیشتر از ۲ انمیشین می‌بینند(:

 

اما آن اضافاتی که نهایتا ۱۰ دقیقه به نظرم به کارتون اضافه می کردند چه بود؟

چند دقیقه:

صحنه‌هایی که دانشمند پدر(بدمن) را افسرده از دست دادن دخترش می‌دیدیم.

صحنه‌هایی که نشان از تلاش پدر برای یافتن دختر بود و دلیل ناکامیی که پسر مخترع با اختراعش آن را حل می‌کرد.

صحنه‌هایی که نشان از افزایش غیرعادی توجه بدمن به تحقیق روی تکنولوژی‌هایی که کاربرد نظامی دارند(مثل تکنولوژیی که سیب‌ها را برید)

حذف اتفاق آتش‌سوزی نمایشگاه و قرار دادن داستان دزدیده شدن اختراع و ناپدید شدن بدمن.

صحنه‌هایی که نشان می‌داد مسئول آزمایش تمام زندگی‌اش را روی آخرین پروژه‌اش می‌گذارد.

ویرایش ساعت ۲۲ ۲۵ بهمن ۱۳۹۳:

نظر یکی از دوستان در مورد همین پست که در فیس‌بوک گذاشته شده بود:

کلا داستان خیلی بی سر و ته یه جورایئ بیشتر شبیه فیلم نامه های کریستوفر نولان بود .

ولی ایراد هایی که گرفتی اکثرن اگه با پیش زمینه جلو بری قابل حل بودن. کل ایده ی فیلم از سری داستان های Iron Man برداشته شده چند سال پیش یک کارتون ژآپنی ساختند با همین مزمون که شخصیت روباتیک ماجرا وارد دنیای آدما میشه ولی خب اون کارتون خیلی سطح بالا بود.

ایده شخصیت اصلی بد داستان رو هم از سری داستان های Spiderman شخصیت اختاپوس کش رفتند و برای همین اینطوری میشه، اگه پیشینه اختاپوس یه نگاه بندازی، میبینی که یک اشتباه باعث انفجار آزمایشگاهش میشه و به وسیله رباتیک هایی به شکل معجزه آسائی زنده میمونه. ایده اصلی داستان هم همینطوره. البته توی فیلم یک جا اشاره میکنه که این این شما هستین که روی میکرو ربات ها تاثیر میزارید نه بر عکس که حس میکنم همین رو بیان میکنه تا در ادامه نشون بده که این میکرو ربات ها هستند که خشم دکتر اصلی داستان پدیدار میکنند!

 

یک جا درباره دختر پروفسور داستان اشاره کردی که چرا اگه میشد نرفتند دنبالش خب، ماجرا از این قرار که اینها فکر کردن وقتی دختره وارد اون پورتال شده و خارج نشده یعنی مرده یعنی این رو در نظر گرفتن با توجه وارد شدن به یک فضای نا معلوم و عدم خروج و عدم امکان دسترسی به اون شخصیت یعنی اون مرده.

توی داستان روبات میاد شخصیت بد داستان رو اسکن میکنه و اطلاعات خونی و . . . اش رو در میاره برای همین شخصیت اصلی داستان میاد با طراحی اسکنر بسیار قوی و بزرگ اون رو تو سطح شهر جستجو میکنه، وقتی آخر داستان میرسه روبات با استفاده همین اسکنر میتونه بررسی کنه که درون پورتال کسی زنده هست یا نه، که به شکل شانسی این اتفاق میوفته!! این دومین ایرادت که رد میشه.

 

درباره ساختمون هم خب پروفسور اگه اشتباه نکنم اشاره میکنه به خاطر خودخواهی اینا باعث کشته شدن دختر من شدی و یه جوری میخواد انتقام بگیره از شخصیت اصلی داستان یعنی با از بین بردن هرچی که ساخته اون رو بدبخت کنه نه اینکه باعث مرگش بشه!!

 

اما در کل به نظرم بزرگترین مشکل داستان حذف قسمت نمایش چگونگی انفجار آزمایشگاه و مرگ تاداشی بود، اگه اون رو یک کم بهش بال و پر میدادن خیلی داستان جالب تر میشد! یا حتا موقعی که شخصیت اصلی متوجه میشه پروفسور پشت ماجراست یک فلش بک درست و درمون میخورد و معلوم میشد چه خبره خیلی بهتر بود! مثلا پروفسور میگفت من وقتی میکرو روبات های تورو دیدم تصمیم گرفتم از اون ها استفاده کنم و بر اساس فلان اشتباه آزمایشگااه منفجر شد که خب این اشاره رو نداره1!!

 

---------

در کل آره داستان خیلی جای کار داشت ولی خب ایراداتی هم که گرفتی اکثرشون با دیدن و پیش زمینه فیلم میشد حل کرد .

این شعر را در یکی از پست‌های فیس‌بوک دیدم. انگار که شعری است از حمید مصدق. شعر بسیار مثبت‌اندیشانه و امیددهنده. این جور شعرها کم است.

تقدیم به مثبت‌اندیشان:

باز هم من زنده ام آه ای خدا ،

متشکرم !


باز باران بر غبار شیشه ها ،

متشکرم ؛


باز هم خمیازه و بیداری و صبحی دگر ؛


دیدن آیینه و نور و صدا ،

متشکرم ؛


باز هم یک سفره و یک چای داغ و نان گرم ؛


فرصت دیدار تو در این فضا ،

متشکرم ؛


بار دیگر می توانم بو کنم از پنجره ؛


یاس خیس خانه همسایه را ،

متشکرم ؛

‏نِیَم پرنده و در اوجم، نیم رونده و خود موجم
‏مکان بسنده نخواهد شد خیال فاصله‌پیما را

...

‏من ایستاده چنان بالا که چرخ زیر قدم دارم
‏مدارِ زهره برآشوبد اگر فراز کنم پا را

(سیمین بهبهانی)

در حالی که استقلال و موفقیت فردی برای مردان با اهمیت است، برای زنان ارتباط و وابستگی اساسی است.

در کتاب «شخصیت: نظریه و پژوهش» پروین و جان(ترجمه جوادی و کدیور)، به مطلب جالبی در مورد تفاوت‌های جنسیتی برخوردم. در ص۴۳۱ این کتاب قسمتی از مقاله «جنسیت و عزت نفس» آورده شده بود، که متن این صفحه را عینا در ادامه می‌توانید بخوانید. اول قسمت‌های جالب و بعد کل مقاله را.



 قسمت‌های جالب:

زنان و مردان در محتوای این طرحواره‌ها با یکدیگر تفاوت دارند؛ البته در حالی که استقلال و موفقیت فردی برای مردان با اهمیت است، برای زنان ارتباط و وابستگی، اساسی است.

مردها احتمالا طرحواره‌هایی «فردی»، «مستقل» و «خودگردان» را دارند و سایر افراد نه به عنوان بخشی از این طرحواره، بلکه جدای از آن به حساب می‌آیند. در مقابل، احتمال داشتن خود-طرحواره‌هایی «جمعی»، «کلی» و «مرتبط» در زن‌ها بیشتر است و ارتباط با دیگران به عنوان عنصر اساسی خود به حساب می‌آید.

تصور خود «مستقل» و «منحصر به فرد» در مردان با عزت نفس در ارتباط است. در مقابل، در مورد زنان تصور خود «مرتبط» با دیگران نیز باید به عزت نفس آن‌ها مربوط باشد.

 

 

کل متن: 

( کتاب «شخصیت: نظریه و پژوهش» پروین و جان \ ترجمه جوادی و کدیور \ ص۴۳۱)

 

منابع عزت‌نفس برای مردان و زنان: خود-طرحواره چگونه عمل می‌کند؟

آیا مردان و زنان در خود-طرحواره‌های خود با یکدیگر تفاوت دارند؟ جوزف(۱)، مارکوس و تفردی(۲) (۱۹۹۲)، این طور فکر می‌کنند. کار این مولفان موجب روشنگری در ماهیت تفاوت‌های فردی در بین دو جنس در خود-پنداره شد و نشان داد که چگونه خود-طرحواره‌ها عمل می‌کنند، یعنی چگونه اطلاعات مربوط به خود را سازماندهی و جهت می‌دهند.

مفهوم اصلی در این تحقیق این است که فرهنگ، هنجارهای مربوط به رفتار مناسب جنسی(یعنی رفتاری که برای هر جنس درست محسوب می‌شود) را به دست می‌دهد و زن و مرد این هنجارها را در خود-طرحواره‌های خود برای رفتار مناسب جنسیتی فرا می‌گیرند و بازنمایی می‌کنند. محتوای این طرحواره‌ها کدام است؟ مرور تحقیقاتی گسترده در این زمینه نشان داده است که یکی از عوامل تعیین کننده در این مورد این است که زن و مرد تا چه اندازه خود را جدا از یکدیگر و یا در ارتباط با یکدیگر می‌بینند. مردها احتمالا طرحواره‌هایی «فردی»، «مستقل» و «خودگردان» را دارند و سایر افراد نه به عنوان بخشی از این طرحواره، بلکه جدای از آن به حساب می‌آیند. در مقابل، احتمال داشتن خود-طرحواره‌هایی «جمعی»، «کلی» و «مرتبط» در زن‌ها بیشتر است و ارتباط با دیگران به عنوان عنصر اساسی خود به حساب می‌آید.

جوزف و همکاران، این فرضیه را مطرح کردند که احساس ما در مورد خودمان به میزان موفقیت ما در ارزیابی خود-طرحواره‌های جنسیتی مناسب مربوط است. بنابراین، تصور خود «مستقل» و «منحصر به فرد» در مردان با عزت نفس در ارتباط است. در مقابل، در مورد زنان تصور خود «مرتبط» با دیگران نیز باید به عزت نفس آن‌ها مربوط باشد. برای آزمونن این طرز فکر، جوزف و همکاران سه تحقیق را به انجام رساندند. در تحقیق اول، از آزمودنی‌ها خواسته شد تا درصد افراد دیگری را که در زمینه توانایی‌ها یا مهارت‌های مختلف به خوبی آن‌ها هستند، مشخص کنند. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، مردان دارای عزت‌نفس بالا، برعکس مردان دارای عزت‌نفس پایین و زنان به طور کلی، خود را داری توانایی‌ها و مهارت‌های ممتاز در این مقایسه با دیگران به حساب می‌آوردند.

مطالعه دوم، بر اساس این طرز فکر بود که هرچه حافظه فرد در پردازش بعضی از انواع اطلاعات بهتر باشد، آن اطلاعات برای خود-طرحواره نیز مهم است. آزمونی‌ها یاد گرفته بودند کلماتی را با خود یا با افراد مهم برای خود «رمزگذاری» یا «مرتبط» کنند. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، زنان دارای عزت‌نفس بالا – در مقایسه با زنان دارای عزت‌نفس پایین و مردان به طور کلی- حافظه بهتری برای کلماتی داشتند که در ارتباط با دیگران رمزگذاری کرده بودند. این یافته‌ها با این فرضیه هماهنگ است که: به احتمال، زنان دارای عزت‌نفس بالا، حافظه بهتری برای لغاتی دارند که در ارتباط با دیگران است، زیرا رابطه با دیگران برای آن‌ها مهم یا بخشی از خود معتبر آن‌ها است.

سرانجام، مطالعه سوم، واکنش به اطلاعات تهدیدآمیز در مورد خود را مطالعه کرده است. آزمودنی‌ها یک پرسشنامه شخصیتی معمولی را پرکدند و سپس بازخوردهایی دستکاری شده درباره: (الف) موقعیت فردی (ب) موفقیت بین فردی دریافت نمودند. همان‌طور که پیش‌بینی می شد، وقتی که مردان دارای عزت‌نفس بالا بازخوردی منفی در مورد موفقیت فردی به دست آوردند، آن را تهدیدی برای ارزشمندی خود به حساب آوردند و پیش‌بینی می‌کردند که این ضعف را در آزمون آینده از بین خواهند برد. همین‌طور، وقتی زنان دارای عزت‌نفس بالا، بازخوردی منفی در مورد موفقیت بین‌فردی‌ دریافت کردند، تهدید به ارزشمندی خود را با پیش‌بینی بهبود آن خنثی کردند. این نتایج نشان‌دهنده این است که وقتی زنان و مردان نتوانند طرحواره‌ی خود را به تصویب برسانند، ارزشمندی آن‌ها تهدید می‌شود؛ در هر حال، زنان و مردان در محتوای این طرحواره‌ها با یکدیگر تفاوت دارند؛ البته در حالی که استقلال و موفقیت فردی برای مردان با اهمیت است، برای زنان ارتباط و وابستگی، اساسی است.

نتایج این سه تحقیق در مجموع نشان می‌دهد که هنجارهای جنسیتی، عزت‌نفس را تحت تاثیر قرار می‌دهند. این مطالعات همچنین نشان داد که چگونه خود-طرحواره‌ها در نحوه پردازش اطلاعات و مقایسه خود با دیگران(مطالعه۱)، اطلاعاتی که به خاطر می‌آوریم(مطالعه ۲) و اینکه چگونه اطلاعات تهدیدکننده را خنثی می‌کنیم(مطالعه۲) اثر دارد. همه این موراد، فرآیند‌های شناختی با اهمیتی هستند که در خود-طرحواره، نقشی حیاتی به عهده دارند.

منبع: جوزف، مارکوس و تفردی، ۱۹۹۲.

  

به خاطر خودت می‌گویم
که سردت نشود
که دلت نلرزد
که ترس برت ندارد
که دستت خالی نماند
به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی
که اساماس ساده رسیدم، بخواب، دلت را خوش کند
که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد
که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی
که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی
که ترست بریزد و در کوچه برقصی
که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
که ادبیات بی استفاده نماند
و شعرهای عاشقانه به کاری بیاید
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
بی دوست داشتن تو که نمی‌شود
دوستم داشته باش لطفا
دوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیم
و به ادبیات برسیم
وگرنه من که سرم شلوغ است و
کاری به این کارها ندارم

+ از وبلاگ پوریا عالمی

«استادان علیه تقلب» یکی از بهترین و جریان‌سازترین وبلاگ‌های فارسی است. نوشته‌های استادان دانشگاه‌هایی چون شریف و تهران، که علیه تقلب‌های علمی می‌نویسند.

یکی از موارد منحوس موجود در کشورمان، فروش پایان‌نامه و تحقیق ISI و ... است. موسساتی که این نوع محصول را عرضه می‌کنند، از نیروی دانشجویان جویای کار استفاده می‌کنند. 

یکی از دلایلی که دانشجویان ممتازی که توانایی تهیه چنین مقالاتی را دارند جذب این نوع تجارت می‌شوند، نبود منبع درآمد مناسب است. قاعدتا منبع درآمد مناسب برای دانشجو همین کارهای دانشگاهی و کار دانشجویی می‌تواند باشد.

جالب است که بدانید که نگارنده برای کار دانشجویی در دوره کارشناسی در طی دو ترم کمتر از ۲۰۰هزار تومان (در سال ۹۰) دریافت کرد. ترمی حدود ۸۰ هزار تومان. سال پیش (سال تحصیلی ۹۲-۹۳) هم برای هر ماه مزنه انگار ۵۰ هزار تومان بود (البته در دانشگاه سراسری تبریز). 

 نکته این‌جاست که این مقدار درآمد، تقریبا برابر با هزینه یک ماه غذای دانشگاهی است۱. ولی خب خواننده‌ی گرام این متن حتما از سایر هزینه‌های زندگی در ایران خبر دارند و لازم نیست که در این متن مثلا حتی به قیمت کتاب هم اشاره کرد. 

در نتیجه این که از بسترهای گسترش‌دهنده‌ی این تجارت، نبود منابع مناسب درآمدی برای دانشجویان در طی دوره تحصیل است.

۱ سال تحصیلی ۹۲-۹۳ در صورت رزور غذای کل هفته حدود ۱۰هزار تومان باید هزینه می‌کردیم.

* در یک تجربه، در ارومیه برای یک روز کارگری با چند ساعت اضافه کار ۵۰ هزار تومان دریافت شد.

مقالات شمس

ابایزید اغلب به حج پیاده رفتی. هفتاد حج کرده بود. روزی دید که خلق در راه حج، از بهرِ آب، سخت درمانده‌اند و هلاک می‌شوند. سگی دید نزدیک آن چاه آب که حاجیان بر سر آن چاه انبوه شده بودند و مُضایقه می‌کردند. آن سگ در ابایزید نظر می‌کرد. الهام آمد که «برای این سگ، آب حاصل کن!»

منادا کردند «که می‌خَرَد حجّی مَبرورِ مقبول به شربتی آب؟»

هیچ کس التفات نکرد.

برمی‌افزودند: «پنج حج پیاده‌ی مقبول» و «شش» و «هفت» ـــ تا به هفتاد حج رسید.

یکی آواز داد که «من بدهم.»

در خاطر ابایزید بگشت که «زهی من ــــ که جهتِ سگی هفتاد حجِّ پیاده به شربتِ آب فروختم!»

چون آب را در تغار کرد و پیشِ سگ نهاد، سگ روی بگردانید.

ابایزید در روی افتاد و توبه کرد.

ندا آمد که «چندین با خود می‌گویی این کردم و آن کردم جهت حق! می‌بینی که سگی قبول نمی‌کند.»

فریاد برآورد که «توبه کردم. دگر نیندیشم»

در حال، سگ سر در آب نهاد و خوردن گرفت.

وصیت امام علی به فرزندانش

این احساس لذّت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که : انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند، و معصیت ، روح را مکدّر مى کند و نورانیت دل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجّهش به غیر خدا مشغول نشود. و اگر به طور غیر اختیارى توجّهش به جایى منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.

این توصیه بالایی از بهجت است. یک آدمی مثل ما که هم دست‌شویی می‌رفت و هم ازدواج کرد و با آن که انسان بود به یک سری مراحل معنوی رسید.

خلاصه این که  ممکن است توجه شما هم مثل من در نماز به همه‌ی امور برود و همه را سروسامان بدهد. مهم این است که وقتی متوجه شدیم فکرمان جای دیگر است، آن فکر را ادامه ندهیم. فکر کنیم به خدا، مثلا به معنی کلماتی که داریم می‌گوییم.